سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامت حضرت محمد بن علی التّقی(ع)

امامت حضرت محمد بن علی التّقی(ع)

 

امامت حضرت محمد بن علی التّقی(ع)

هنگامی که امام رضا(ع) بیش از چهل سال داشتند و هنوز فرزند پسری برایشان به دنیا نیامده بود، خطاب به شیعیانی که نسبت به تداوم امامت تشیّع اظهار نگرانی می کردند، فرمود:«خداوند پسری به من عطا خواهد فرمود که وارث من و امام پس از من خواهد بود».

امام محمد تقی(ع) ملقّب به جواد، تنها فرزند ذکور امام رضا(ع) بود که پس از شهادت پدر، در نه سالگی سرپرستی شیعیان را بر عهده گرفت. مأمون که پس از به شهادت رسانیدن امام رضا(ع) در بغداد مستقر گشته بود، برای تبرئ? خود از اتهام قتل امام شیعیان، حضرت محمد تقی(ع) را به نزد خود فرا خوانده و به ایشان اظهار لطف و محبت نمود و دخترش امّ الفضل را نیز به نامزدی ایشان درآورد. مأمون به یکی از بزرگان عباسی گفته بود که هدف وی از این وصلت این است که پدربزرگ کودکی باشد که از نسل پیامبر(ص) و علی بن ابی طالب(ع) است.

چون خبر قصد خلیفه برای ازدواج دخترش با امام جواد(ع) به گوش عباسیان رسید، با نگرانی بسیار نزد او آمدند و گفتند: تو را به خدا سوگند می دهیم که در مورد این ازدواج تصمیمی نگیری که ما بیم داریم که آنچه از آنِ ماست(حکومت) از ما سلب گردد! تو به ماجرای ما و خاندان ابوطالب و نیز برخورد خلفای راشدین نسبت به آنان واقف هستی. ما در مورد تصمیم تو بر ولایتعهدی علی بن موسی نگران بودیم که خداوند ما را از شرّ آن حفظ فرمود! از تو خواهش می کنیم که ما را به اندوه باز مگردان و از ابن الرّضا صرف نظر کن( عباسیان، امام جواد و امام هادی و امام عسکری(علیهم السلام) را به احترام امام علی بن موسی الرّضا(ع)، «ابن الرّضا» می خواندند ( . آنان هنگامی که مأمون به درخواست ایشان پاسخ منفی داد، گفتند: آیا دخترت را به ازدواج نوجوانی در می آوری که هنوز از علم و دین الهی و حلال و حرام و واجب و مستحب آگاهی ندارد؟ مأمون گفت: او دربار? خدا و رسول و سنت و احکام، از شما داناتر است و شما اجازه دارید او را بیازمایید و هرکس توانست ضعف وی را آشکار نماید، از پاداش شایانی برخوردار خواهد گردید.

مناظر? امام جواد(ع) با علمای پایتخت: عباسیان، یحیی بن أکثم، عالم برجست? بغداد را برای مباحثه با امام(ع) انتخاب کردند و وی در مجلسی که به این منظور تشکیل شده بود، رو به امام(ع) کرد و سؤال خویش را مطرح نمود: در مورد مُحرم که شکاری کشته باشد چه حکم می کنی؟ امام(ع) به وی فرمود:«این مُحرم صید خود را در حرم کشته است یا در خارج از آن؟ آیا نسبت به حرمت عملش علم داشته است یا جاهل بوده؟ عمداً این کار را کرده یا سهواً؟ بنده بوده است یا آزاد؟ صغیر بوده است یا کبیر؟ برای نخستین بار این جرم را مرتکب شده یا چندمین بار؟ آیا از کارش پشیمان شده، یا همچنان بر کارش اصرار داشته است؟ آیا صید در روز انجام شده یا شب؟ آیا حج عمره بوده است یا واجب؟ آیا صید پرنده بوده یا غیر از آن؟ آیا صید کوچک بوده یا بزرگ؟...».یحیی بن أکثم در میان بهت و حیرت حاضران، خود را باخت و آثار درماندگی در چهره اش هویدا گشت.

چون همگان از مجلس رفتند مأمون به امام جواد(ع) گفت: ای ابو جعفر، اگر مصلحت می دانید حکم هر یک از آن افراد را در کشتن شکار بیان فرمایید. امام جواد(ع)در پاسخ فرمود:«به راستی، چون کسی در حال اِحرام شکاری را در خارج از حرم بکشد و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفاره اش یک گوسفند است ولی اگر آن را در حرم بکشد، کفّاره اش دو برابر است. اگر جوجه ای را در خارج از حرم بکشد، کفاره اش برّه ای است که تازه از شیر گرفته باشند ولی بهای جوجه بر عهد? او نیست زیرا در حرم نبوده و اگر در حرم باشد، برّه و بهای جوجه بر عهد? اوست. و اگر آن شکار از حیوانات وحشی باشد؛ در مورد گور خر، کفّاره اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد، کفاره اش یک شتر است و اگر در توانش نباشد شصت مستمند را غذا دهد و اگر این هم در توانش نباشد، هجده روز روزه بگیرد. و اگر آن شکار گاو باشد، کفّاره اش یک گاو است و اگر از عهد? آن بر نیاید، سی مستمند را غذا دهد و اگر آن هم در توانش نباشد، نُه روز روزه بگیرد. و اگر آهویی را بکشد، کفاره اش یک گوسفند است و اگر نتواند، ده مستمند را غذا دهد و اگر آن هم در توانش نبود، سه روز روزه بگیرد. و اگر یکی از این موارد را در داخل حَرَم انجام دهد، کفّاره اش دو برابر است «و باید آن را به کعبه برساند و قربانی نماید».[672]و حقّ واجب آن است که اگر احرامش برای حج باشد، آن را در منا- آنجا که قربانگاه مردم است–نحر کند و اگر احرامش برای عمره باشد باید آن را در آستان? کعبه در مکه نحر نماید و به اندازه قیمت آن صدقه دهد تا دو برابر به شمار آید و هم چنین اگر خرگوشی یا روباهی را صید نماید، کفّاره اش یک گوسفند است و به انداز? قیمت گوسفند نیز باید صدقه دهد. و اگر کبوتری از کبوتران حرم را بکشد، باید یک درهم صدقه بدهد و یک درهم نیز دانه برای کبوتران حرم تهیه نماید و اگر جوج? کبوتر باشد، نیم درهم و اگر تخم باشد، یک چهارم درهم. و هر خلافی که شخص مُحرم از روی نا آگاهی یا خطا مرتکب گردد کفاره ندارد جز شکار که کفاره دارد خواه عالم باشد خواه جاهل، از روی خطا باشد یا از روی عمد، و هر خلافی که برده مرتکب شود کفاره اش بر عهد? صاحبش است و هر خلافی که از کودک نا بالغ سر زند کفاره ای ندارد و اگر بار دوم شکار کند(کفاره ندارد ولی) خدا از او انتقام خواهد کشید. اگر شخصی در حال احرام، شکار را به دیگری نشان دهد و او آن را بکشد، کفاره بر عهد? نشان دهنده است. و آن کس که اصرار دارد و توبه نمی کند، غیر از پرداخت کفّاره، در آخرت عذاب نیز خواهد شد و اگر توبه کند، پرداخت کفّاره جبران نماید و دیگر در آخرت عذاب نخواهد شد. و اگر شبانه از آشیانه از روی خطا شکار کرده، کفاره ای بر او نیست مگر آن که قصد شکار داشته باشد، پس اگر عمداً شکار نماید، چه شب باشد چه روز ،کفاره بر عهده اوست...».[673]

«راوی گوید: مأمون دستور داد این احکام را که امام جواد(ع) فرمودند ثبت نمایند. سپس روی به خویشان نزدیک خود کرد که با این ازدواج مخالفت می ورزیدند و گفت: آیا در میان شما کسی بود که چنین پاسخی گوید؟ آیا نمی دانید اهل این خانواده از سنخ این مردم نیستند؟ آیا نمی دانید که پیامبر خدا که بیعت کودکان را نپذیرفت، بیعت حسن و حسین را که دو کودک بودند قبول فرمود؟ آیا نمی دانید پدرشان علی در نه سالگی به پیامبر ایمان آورد و خدا و رسولش ایمان او را قبول کردند، در حالی که ایمان هیچ کودکی مورد قبول واقع نشد؟ و پیامبر خدا هیچ کودکی را غیر از او به اسلام فرا نخواند؟ آیا نمی دانید که این خانواده از نژاد یکدیگرند و آنچه بر آخرین آنان جاری است همان است که بر نخستین آنان جاری گشته است؟».[674]

«مأمون برای جشن ازدواج مراسم باشکوهی تدارک دید و یکصد کنیز زیباروی را مأمور ساخت تا هر یک با جامی پر از جواهرات در دست از امام(ع) استقبال کنند، اما امام(ع) پس از ورود به تالار در میان تعجب حاضران، به این تشریفات خیره کننده بی اعتنایی نمود. در همان مراسم، مرد خواننده ای که ریش بلندی داشت و در طنزگویی و مسخرگی نیز ماهر بود به اشار? مأمون به سوی امام(ع) رفت تا امام را تحت تأثیر اعمالش قرار دهد، اما همین که خواست کار خود را در برابر ایشان آغاز کند، امام تنها با یک جمله وی را مورد خطاب قرار داد که:از خدا بترس، ای ریش دراز.صلابت خطاب امام(ع)که با نیرویی معنوی- الهی همراه بود چنان تأثیری بر آن مطرب گناه پیشه نهاد که همانجا، مرعوب و لرزان، آلات موسیقی را بر زمین افکنده و توبه کرد».[675]

امام(ع) نیز همچون پدر بزرگوارشان از امنیت نسبی فراهم آمده به سبب سیاستهای مأمون، برای دفع فتن? علمای ملحد ضدخدا و علمای سایر ادیان، و نیز تبلیغ اسلام راستین و تنویر افکار تود? مردم بهر? فراوان می گرفت و این بخش اخیر از فعالیت امام(ع) بر سران فرقه های گمراه اسلامی گران می آمد، بنابر این به حضور مأمون رسیده و نسبت به فعالیتهای تبلیغی امام(ع) هشدار داده و گفتند: جریان مباحثه ایشان با یحیی بن أکثم در میان مردم دهان به دهان می گردد و بسیاری از مردم این نوجوان را عالم ترین و آگاه ترین فرد روی زمین در علوم گوناگون می دانند... او مذهب ما را زیر سؤال برده و در صورت ادام? این وضعیت، امکان دارد که مردم دربار? علی بن ابی طالب به همان باوری سوق یابند که شیعیان بر آن استوارند .

مأمون با ذکاوت فوق العاده اش، تنها راه مهار علویان در کوتاه مدت و درازمدت را کماکان در شکست علمی امام جواد(ع) می بیند زیرا تنها در این صورت است که عقاید شیعیان در مورد امامت مخدوش خواهد گشت، چرا که شیعه اعتقاد دارد که امام عهدش آگاه ترین، عالم ترین، عاقل ترین، عابدترین، زاهدترین و متقی ترین فرد روی زمین و تجلّی کامل صفات حق در حد و ظرف بشری است. مأمون خود را قانع می سازد که یحیی بن أکثم حریف خویش را که تنها 9 سال دارد، دست کم گرفته و بدون آمادگی وارد مباحثه با وی شد، بنابر این تصمیم می گیرد که أکثم را با وعد? پاداش عالی، همراه با بزرگترین دانشمندان علوم و مذاهب گوناگون در مجلسی دیگر در برابر امام(ع) قرار دهد.

آزمایش دوم:[676]در این مجلس، یحیی بن اکثم از حضرت جواد(ع) پرسید: ای فرزند رسول خدا، روایت شده است که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: «خدا سلامت می رساند و می گوید که من از ابوبکر راضی هستم، از او بپرس که آیا او هم از من راضی است؟!»، نظر شما دربار? این روایت چیست؟

حضرت فرمود: «...رسول خدا(ص) در حجه الوداع به اصحابش فرمود:کسانی که بر من دروغ می بندند بسیار شده اند و پس از من نیز بسیار خواهند شد. هرکس بر من دروغ بندد، باید جایگاه خود را از آتش جهنم فراهم بیند. ای مردم، هر گاه کسی حدیثی از من نقل کند، آن را بر کتاب خدا و سنّت من عرضه کنید. هر آنچه موافق کتاب خدا و سنت من بود بگیرید و آنچه را که مخالف کتاب خدا و سنت من بود رها کنید. ای ابن اکثم، باید بدانی خبری را که نقل کرده ای با قرآن سازگاری ندارد... خداوند در قرآن می فرماید:ما انسان را آفریدیم و از آنچه در دلش می گذرد آگاه هستیم، زیرا که ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.[677]حالا بگویید که آیا خشنودی ابوبکر بر خدای عزّوجلّ پوشیده و پنهان بوده است که از آن پرسیده باشد؟».

دانشمند عباسی با نا امیدی سؤال دیگری مطرح ساخت: از پیامبر خدا روایت شده که فرمود: مثل ابوبکر و عمر در زمین مانند جبرئیل و میکائیل است در آسمان، در مورد این روایت چه می گویید؟ امام(ع) فرمود:«باید توجه داشت که جبرئیل و میکائیل از برگزیده ترین فرشتگان الهی هستند و از فرشتگان هیچ گناهی سر نمی زند، اما ابوبکر و عمر بیشتر عمر خویش را در شرک به سر برده اند، بنابر این محال است که این دو تن به برگزیده ترین فرشتگان الهی تشبیه شوند».

أکثم با ناراحتی فراوان سؤال دیگری مطرح می سازد: آیا این روایت را از پیامبر قبول دارید که فرمود: ابوبکر و عمر دو سرور پیران بهشت هستند؟ امام(ع)فرمود: «بنی امیه این حدیث جعلی را در برابر حدیث صحیحِحسن و حسین(علیهم السلام) دو سرور جوانان اهل بهشتند،ساختند. باید بدانید که اهل بهشت همگی جوان هستند و در بهشت پیری وجود ندارد که آن دو، سرور ایشان باشند».

أکثم با نومیدی ادامه می دهد: روایت شده است که پیامبر فرمود: هرگز وحی از من قطع نشد، الّا که گمان بردم بر آل خطّاب نازل شده است. امام(ع)فرمود:«این سخن نیز دروغ است، چرا که امکان ندارد که رسول خدا(ص)در نبوّت خویش شک کرده باشد».

أکثم گفت: پیامبر فرموده است که اگر عذاب فرود می آمد، کسی جز عمر از آن نجات نمی یافت. امام(ع) فرمود:«این کلام نیز چون دیگر سخنان شما دروغ می باشد. خداوند در قرآن خطاب به رسول خویش(ص)می فرماید: خدا آنان را عذاب نمی کند در حالی که تو در میان ایشان هستی، و خدا ایشان را عذاب نمی کند تا هنگامی که استغفار می کنند».

دانشمند عباسی که دیگر چیزی برای گفتن ندارد، از جای برخاسته و با سرافکندگی مجلس را ترک می کند، و مأمون نیز نگران از پیامدهای تبلیغاتی این شکست، از خشم به خود می پیچد.

بازگشت امام جواد(ع) به مدینه: امام(ع) پس از کسب موافقت مأمون برای انجام حج، همراه با همسر خود امّ الفضل به سوی مدینه حرکت نمود. امام(ع) در کوفه مورد استقبال پرشور مردم قرار گرفت. بنا بر روایت شیخ مفید(ره)، ایشان برای ادای نماز به مسجد رفت. در محوط? مسجد، درخت سدری بود که هنوز به بار ننشسته بود. حضرت کوزه ای آب خواست و پای آن درخت وضو گرفت. سپس برخاسته و نماز مغرب را با دعا و تعقیبات و نافله به جای آورد و سپس پای درخت بازگشت و مردم در کمال شگفتی، مشاهده کردند که آن درخت به بار نشسته، و از میوه اش که شیرین و بدون هسته بود خوردند.

امام جواد(ع) پس از انجام حج، در شهر مدینه رحل اقامت افکنده و از کنیزی نیکوسیرت به نام سمانه مغربیه صاحب فرزندانی شد که البته این امر بر ام الفضل که نتوانسته بود برای امام(ع) فرزندی به دنیا آورد گران آمده بود.

شهادت امام جواد(ع):پس از مرگ مأمون عباسی، برادرش معتصم که از وی سفّاک تر بود بر جای وی نشست و در سال 220 هجری، امام(ع) را دوباره به بغداد فرا خواند تا ایشان را از نزدیک تحت نظر داشته باشد. اقامت مجدد امام(ع) در بغداد، و آواز? دانش نامحدود ایشان که حسد مخالفان را برانگیخته بود و احکام جاهلان? قاضی القضات بغداد را با رسوایی برملا می نمود، سبب شد که علمای درباری بر ضد ایشان بشورند. ابن ابی داوود خود پس از یکی از این جلسات می گوید: «به قدری جلسه بر من گران آمد که آرزوی مرگ کردم و بالاخره نتوانستم آتش حسد را در دل خویش خاموش کنم. پس از چند روز نزد خلیفه رفتم و گفتم: می دانم که با این کار جهنمی می شوم ولی از نصیحت خلیفه چاره نیست. این مرد که فتوای او را بر فتوای ما برتری نهادی کسی است که مسلمانان، وی را خلیف? بر حقّ رسول خدا می دانند و حمایت تو از وی، از میان بردن خلافت خود توست».

ابن ابی داوود می گوید که این سخن تأثیر بسیاری بر معتصم نهاد. گفته شده که یکی از علل قتل امام جواد(ع) همین سعایت بوده است. سرانجام معتصم، ام الفضل را واداشت که به امام جواد(ع) انگور مسموم خورانیده و ایشان را نیز چون پدران بزرگوارش، در حالی که تنها بیست و پنج سال داشت به فیض شهادت نائل سازد. مدفن مطهّر آن حضرت در کنار جدّ بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر(ع)، در کاظمین است.

از سخنان آن حضرت(ع):

عبدالعظیم حسنی از امام جواد(ع) دربار? «قائم آل محمد» سؤال می کند. امام(ع) می فرماید:«ما امامان، همگی قائم به امر پروردگار و هدایتگر دین او هستیم، اما آن قیام کننده ای که خداوند به وسیل? او زمین را از اهل کفر و انکار پیراسته خواهد کرد و عدالت را در سراسر زمین خواهد گسترد، کسی است که ولادتش مخفی است و از انظار پنهان خواهد بود. بدان که خداوند زمین را برایش آماده و هر مشکلی را برایش سهل خواهد نمود. از اطراف عالم به تعداد اصحاب جنگ بدر؛ یعنی 313 تن به او ملحق خواهند گردید. این مصداق همان فرمود? الهی است که: «هرکجا که باشید، خدای تعالی شما را گرد می آورد و پروردگار شما بر همه چیز قادر و تواناست[678]». هنگامی که این عده از برگزیدگان پروردگار قیام کردند، خداوند فرمانش را ظاهر خواهد ساخت. سپس ده هزار تن به امر پروردگار به این عده ملحق خواهند شد و آن قدر از دشمنان خدا خواهند کشت تا رضایت خداوند جلب شود».[679]

«اعتماد به خداوند متعال، بهای هر چیز گرانبها و نردبان برای هر جای بلندی است».

«چگونه واگذارده به خود گردد کسی که خدای را کفیل خود قرار داده؟ و چگونه نجات یابد کسی که خدای در صدد اوست؟ کسی که اعتماد به غیر خدا پیدا کند، خداوند به خودش وامی گذارد و کسی که بدون علم کاری انجام دهد، فساد آن بیشتر از اصلاح است».

«کسی که به خداوند روی آورد و از مردم بی نیاز شود، مردم نیازمند او خواهند شد و کسی که پرهیزگار شود محبوب مردمان خواهد بود».

«کسی که بر فاسقی امید بندد، کمترین کیفرش محرومیت خواهد بود».

اباصَلت می گوید: «پس از شهادت امام رضا(ع) به زندان افتادم و از آن روی که امیدم برای رهایی به دست اندرکاران حکومت بود، یکسال در غل و زنجیر ماندم. شبی به خداوند متوسل شده و از غیر او سلب امید کرده و خدا را به اهل بیت سوگند دادم. ناگهان امام جواد(ع) را در زندان در برابر خود دیدم. گریستم و به ایشان گله کردم که چرا به فریاد من نمی رسید؟ فرمود:«ای اباصلت، کی خواستی و نیامدم؟».سپس مرا از میان زندانبانها بیرون برد و فرمود:«برو که به امید خدا، دیگر به تو دست نخواهند یافت».